خبر اصلي
خبرگزاري فارس – حسن شيخ حائري: سخن از يكي از فرماندهان لشكر 17 عليبن ابيطالب(ع) قم است؛ شهيدي كه سعادت را در عينيت بخشيدن به سخنان و رهنمودهاي امام خميني ميدانست.
27 مهر ماه سال 1337 در خانودهاي روحاني در قم، نوزادي به دنيا آمد كه نامش را محمد گذاشتند.
محمد وقتي تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را تمام كرد، متوجه شد كه پدرش علاقه دارد تا او وارد حوزه علميه قم شود و دروس حوزوي بياموزد. او نيز چنين كرد و سه سال در مدرسه فيضيه درس خواند.
او پس از آن به خدمت سربازي رفت. هفت ماه از خدمت سربازياش باقي مانده بود كه امام(ره) دستور دادند تا سربازها از پادگانهاي رژيم طاغوت، فرار كنند. محمد هم، چنين كرد و به صف مردمي مبارزان پيوست.
انقلاب شكوهمند اسلامي كه به پيروزي رسيد، او ادامه خدمت سربازي را در كميته گذراند و سپس به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد. با ورود به سپاه در بخش مبارزه با مفاسد اجتماعي و قاچاق مواد مخدّر مشغول خدمت شد و آنگاه براي مدتي مسؤوليت يگان حفاظت از شخصيتها را بر عهده گرفت.
يكي از همرزمانش نقل ميكند كه:«با هم از طرف يگان مأمور شديم براي حفاظت از بيت امام. بعضي وقتها ده دوازده ساعت پست ميداد. انگار كه خستگي نميشناخت. براي استراحت، اصرار كه ميكرديم ميگفت: اين كه چيزي نيست. ما تمام عمرمان فداي يك لحظه امام.
همچنين براي ناهار و شام كه ميرفتيم اگر احساس ميكرد غذا كم است، بدون اينكه كسي بفهمد، كم كم و آرام آرام غذا ميخورد تا به بقيه بيشتر برسد.
همچنين يك شب با هم وارد مقر يگان ميشديم كه ديدم نگهبان دم در خوابش برده است؛ خواستم بيدارش كنم اما محمد نگذاشت. دستم را كشيد و با صداي ملايم گفت: بيدارش نكن. خيلي آرام رفت بالاي سرش و با ملايمت از خواب بيدارش كرد. نگهبان حسابي هول شده بود. محمد اسلحهاش را گرفت و گفت برو بخواب؛ من جاي شما نگهباني ميدهم؛ همين كار را هم كرد تا نوبت به بعدي رسيد.
مادرش نيز نقل ميكند كه:«وقتي محمد به عضويت سپاه درآمد، هر وقت از او درباره حقوق و اينكه با آن چه ميكند، ميپرسيدم، جواب درست و حسابي نميداد و طفره ميرفت. يك روز حسابي پا پياش شدم. بالاخره از زير زبانش كشيدم. گفت: مادر! بين خودمان بماند. راستش من حقوقم را در راه خير مصرف ميكنم. پرسيدم: كجا؟ جواب داد: دوستي داشتم كه شهيد شد و حالا خانوادهاش كسي را ندارند. من حقوقم را ميدهم به آنها؛ انشاءالله ذخيره آخرت!»
جنگ تحميلي كه آغاز شد، محمد هم به جبههها شتافت و در دفاع از وطن كوشا بود.
سوابق و تلاش شبانهروزي او موجب شد تا با تشكيل لشكر 17 عليبن ابيطالب(ع)، در مسؤوليتهاي گوناگوني از جمله فرماندهي گردان و فرماندهي تيپ حضرت معصومه(س) افتخار خدمت بيابد.
او البته از اين عنوانها فرار ميكرد و وقتي پيشنهاد پذيرش مسؤوليت فرماندهي تيپ را شنيد، ابتدا از پذيرش آن امتناع ورزيد و گفت:«دلم ميخواهد سبك بال، اسلحه به دست بگيرم و در خط مقدم مبارزه كنم.»
با اين حال با اصرار فرماندهان لشكر، او مجبور به پذيرش فرماندهي تيپ شد؛ اما چنان مخلص بود كه وقتي خانوادهاش از كار و مسؤوليت او سؤال ميكردند، ميگفت:«من يك سرباز ساده هستم! اسلحه به دست ميگيرم و ميجنگم تا خدا توفيق بدهد اين بدنم با گلوله سوراخ سوراخ شود!»
اين حكايت از زبان پدر محمد شنيدني است:«يكبار كه سرزده وارد اتاقش شدم، ديدم نشسته و دارد گريه ميكند. گفتم: تو معلوم هست گرفتاريات چيست؟ جواني به سن و سال تو كه نمينشيند مثل بچّهها گريه كند! خب ميگويد دردش چيست؟
اول چيزي نگفت؛ اما بعد كه مرا خيلي نگران ديد گفت: راستش نميدانم اينها روي چه حسابي مرا گذاشتهاند فرمانده گردان؟ مسؤوليت سنگيني است؛ آيا ميتوانم درست عمل كنم؟
گفتم: برايت استخاره ميگيرم. قبول كرد و وقتي استخاره خوب آمد، با توكل بر خدا، خيالش راحت شد و كارش را آغاز كرد.»
حكايت است كه روزي در مسؤوليت فرماندهي تيپ، از رفتار برخي رزمندهها و برخي اسرافها دلگير شد. آنها را جمع كرد و گفت:«برادران بسيجي! همه ما بايد نهايت صرفه جويي را در استفاده از امكانات تيپ داشته باشيم. بايد از اسرافها به شدت پرهيز كنيم. اين گناهان موجب برانگيختن غضب الهي و قطع عناياتش به ما ميشود. من در اينجا به عنوان يك برادر كوچك و خدمتگزارتان اعلام ميكنم حاضرم با همين دستهاي خودم تمامي لباسهاي كثيفتان را بشويم؛ حتي لباسهاي زير را كه به راحتي دورشان مياندازيد. اين لباسها، با زحمت و تلاش كساني تهيه شده كه دست از زندگي شيرين خود كشيدهاند و با دستان پينه بسته و چشمان كم سوي خود، آنها را براي ما ميدوزند و ميفرستند.»
همچنين وقتي فرمانده تيپ شد، اتومبيلي در اختيارش گذاشتند تا هم كارهاي تيپ را انجام دهد و هم در مرخصيها از آن استفاده كند. محمد اما اخلاق عجيبي داشت. وقتي خانه ميرفت ماشين را داخل كوچه نميبرد؛ سر خيابان پارك ميكرد. يكبار كه خانواده خواسته بودند آنها را با ماشين تا جايي برساند گفته بود: اين ماشين بيت المال است. خودم برايتان ماشين كرايه ميكنم. اگر من حواسم به بيت المال نباشد و بخواهم به راحتي استفاده شخصي كنم؛ چه توقعي از نيروهاي تحت امر؟
برادرِ محمد هم از آخرين باري كه به خانه آمد، حكايتي دارد:«براي رفتن خيلي عجله داشت. تا دم در بدرقهاش كرديم. دستش روي دستگيره بود كه گفتم: محمّد! چرا اين قدر عجله؟ تو كه هنوز درست و حسابي با مادر خداحافظي نكردهاي!
خنديد و گفت: چشم، اين دفعه هم خداحافظي ميكنم. برگشت طرف مادر. در آغوشش گرفت و بوسيد. همين كه خواست برود گفتم: داداش! پس ما چي؟! باز هم خنديد و گفت: با تو ديگر نميخواهد ديده بوسي كنم. گفتم: نميگويي اينجوري دلم ميشكند؟ آمد و با من هم ديده بوسي كرد. همين كه رفت، دنبالش دويدم سر كوچه و گفتم: رسيدي زنگ بزن.
محمد رفت، ماندم تا دور شد. همين طور از پشت سر نگاهش ميكردم. همان شد نگاه آخرم.»
او رفت و نامهاي فرستاد و براي مادرش نوشت:«... مادرم! ميدانم كه داغ جوان سخت است وليكن، من بسيار گناه كرده بودم و بايد كشته ميشدم. بايد به جبهه ميرفتم، تا خداوند مقداري از گناهان مرا ميآمرزيد!»
و او در روزي از روزهاي عمليات والفجر چهار در سال 1362، آمرزيده شد و به آسمانها پر كشيد.
او سردار شهيد، محمد بنيادي؛ از فرماندهان لشكر 17 عليبن ابيطالب(ع) است كه هم اكنون در گلزار شهداي علي بن جعفر(ع) قم آرميده است.
محمد با شهادت به وصال معبود رسيد و در بخشي از وصيت نامهاش نوشت:«بهترين پيامي كه ميتوانيم براي مردم داشته باشيم، تبعيت از رهبري است. امام موقعي كه صحبت ميكند به صحبتهايشان جامه عمل بپوشانيم؛ نه اينكه بياييم ورد زبانمان بكنيم و پلاكاردش بكنيم بزنيم توي خيابان؛ بياييم به صحبتهاي امام عينيت ببخشيم. همين كه بتوانيم مسائلمان را با صحبتهاي اماممان وفق بدهيم، براي ما بس است و سعادت هم در همين است ... .» روحش شاد و يادش گرامي.
خبر تصادفي:
توليدات داخلي در ايران روز به روز بيشتر شده و كيفيت آن نيز افزايش مي يابد.توجه به اين مورد كاملا ضروري است بايد در ايران فرهنگ سازي شود تا مردم رو به خريد اجناس توليد داخل بياورند تا چرخه اقتصادي توليدات داخلي كشور پا به روند پيشرفت بگذارد.امروزه شاهد آن هستيم كه بيش از گذشته به توليدات داخلي توجه ميشود و همايت هاي مناسبي از جانب دولت براي اين محصولات و ادامه روند كاري آن ها ميشود.خوشبختانه استقبال مردم از اين توليدات داخلي بسيار خوب بوده است و رفته رفته بايد اين روند خوب را نيز بهبود بخشيد
- چهارشنبه ۲۸ مهر ۹۵ ۱۸:۵۹
- ۱۱ بازديد
- ۰ نظر